رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۱۹

*⏰️ تفریح آزادی از ریاضی *

(گوینده: سوهی:)

نزوکو:« نظرتون چیه جرأت حقیقت بازی کنیم؟»
کانائو:«اممم خب ...من میام »
آئویی:«رو منم حساب کنید»
شینوبو:«منم میام ...می تونیم با این بطری بازی کنیم! »
میتسوری:«خیلی هم عالی پس همه هستن!»


دور اول که بطری رو چرخوندن نوک بطری سمت میتسوری و ته بطری سمت آئویی افتاد...

حالا آئویی باید از میتسوری سوال کنه...


آئویی :« خب .... میتسوری جرأت یا حقیقت ؟»
میتسوری:«اههه....خب .. حقیقت!»
آئویی:«از کدوم معلم بیشتر از همه بدت میاد؟»
میتسوری:« فکر کنم سوال رو اشتباه پرسیدی باید می گفتی از کدوم معلم کمتر بدم میاد😁»
شینوبو:«تا این حد ازشون متنفری ؟»
آئویی:« هر کس دیگه هم بود از معلم های ما متنفر می شد....»

دور بعدی جرأت حقیقت: ته بطری سمت شینوبو و نوک بطری سمت کانائو.


شینوبو:«جرأت یا حقیقت؟»
کانائو:《جرأت...》
شینوبو:«هوممم...اگه جرأت داری حقیقت رو انتخاب کن😂»
کانائو:« این تقلبه!»
نزوکو:«شینوبو!!!!»
میتسوری:«نزوکو چان آروم..آروم...آروم باش»

و حالا میتسوری از نزوکو می‌پرسه نزوکو هم حقیقت رو انتخاب کرد.

میتسوری:«هههههه.... تا حالا عاشق شدی؟✌️»
نزوکو:«اهههه خب نه..... یعنی ...یه جورایی.... نمی دونم.....شاید...»
کانائه:«هاااااا؟!!! اون کیه؟ کیه؟»
آئویی:«بگو چه شکلیه ؟چه جور آدمیه؟ ارزش تو رو داره؟»
نزوکو:«خب.....فقط می تونم بگم یکم ترسوعه و کیوته... و موهاش هم زرده..ــــــــ»
همه:«آگاتسوما زنیتسو.»
نزوکو:«ههههههه؟!؟! چطوری فهمیدید؟»
شینوبو:«چون فقط یه نفر با این مشخصات هست ☝️.... تابلو بود»


وویییییییییژژژ!!

حالا نزوکو می پرسه و شینوبو جواب میده...


نزوکو :《جرأت یا حقیقت؟》
شینوبو:《حقیقت 》
نزوکو:《نظرت در مورد تومیوکا گیو چیه؟》
شینوبو:《ها؟》
میتسوری:《همونی که تو کلاس ۳۰۲ عه》


(اصلا هم عدد کم نیاوردم👁👄👁)


شینوبو:《 عههه...خب....نمیدونم...》

آئویی:《 دروغه.... تو دوسش داری.》

شینوبو:《 کی؟با کی ای؟من؟ نه..》

میتسوری:《 تابلو دروغ میگی شینوبو🌚》


سرنوشت عه دیگه🌹

شینوبو:《چرا من باید بهش علاقه داشته باشم؟ حالا...شاید در حد خیلی کم بشه گفت ....ولی اون چی؟ تازشم برای من زوده این چیز ها !¡》

کانائو:《دقیق تر بهش نگاه کنیم خیلی هم زود نیست....همممم》

آئویی:《میتسوری!!!؟ چطوری همه ی خوراکی هات رو خوردی؟؟》

میتسوری:《زیاد نبودن و من هم خیلی گرسنم بود ....🌚》

نزوکو:《شینوبو. تو باید دلشو بدست بیاری . هر طور شده. اگه اینکار رو نکنی باید تا یک ماه به همه شیر توت فرنگی بدی! و در مورد تو آئویی تو هم دل اینوسکه رو بدست بیار وگرنه باید تا ۱ ما شیرموز بدی》
کانائو:《پس خودت چی؟ ما می دونیم به زنیتسو سان علاقه داری...👍》
نزوکو:《خب درواقع اون باید دل منو بدست بیاره🌚》
شینوبو:《 کانائو‌ . تو چی؟ می خوای دل تانجیرو رو بدست بیاری؟ یا تا ۳ ماه کاپکیک بدی؟》
کانائو:《 چرا برای من بیشتره؟》
نزوکو:《 تو به داداش من علاقه داری؟》

به طور خمشمگینانه ای گفت 👍

آئویی:《آره. معلوم نبود ازش؟》
نزوکو:《کانااائووو!! منم کمکت می کنم ! خیلییییییییییی خوب میشه اگه با داداشم ازدواج کنی...باهم میریم شهر بازی میریم بازار ...خرید می کنیم.. و..... 😁ببخشید 》

شینوبو:《 راستی میتسوری. تو به کی علاقه داری؟》
میتسوری:《ههههه؟؟ خب.... ااا... آهه .. خب... شاید عجیب باشه ولی من... 》






ادامه دارد...


های های های 😂
دیدگاه ها (۳)

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۲۰

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۲۱+هی ، هی، شایعات رو شنیدی؟*کدوم...

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۱۸

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر مهم

رمان انیمه ای «هنوز نه!» چپتر ۱۲

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط